اقتصاد دانان تا چند دهه قبل اهمیت زیادی برای قانون قیمت یکسان قائل بودند که بیانگر آنست که کالاهای مشابه می بایست در یک قیمت واحد به فروش برسند. استدلال تئوریک آن، این است که مصرف کنندگان دارای اطلاعات کامل، کالاهای مشابه را از فروشندگانی خریداری می کنند که کمتریت قیمت را برای آن ها در نظر می گیرند. چنین تغییراتی توسط اقتصاددانان تحت عنوان پراکندگی قیمت شناخته می شود و این متفاوت با تبعیض قیمت می باشد. پراکندگی قیمت در سطح فروشندگان می باشد، حال آن که تبعیض قیمت در سطح مصرف کنندگان است.

بنگاهی را در نظر بگیرید که قیمت خود را در سطح قیمت پیشنهادی سایر بنگاه ها نگه دارد. حال این بنگاه جهت جذب سایر خریداران اندکی قیمت خود را کاهش می دهد. بنابراین قیمت یکسان وجود نخواهد داشت. عدم وجود قیمت یکسان به این پی آمد منتهی میگردد که دومین بنگاهی که قیمت کمتری دارد می تواند به صورت محدودی قیمتی بالاتر را طلب کند بدون آن که سطح فروش وی کاهش پیدا کند، و در نتیجه قیمت خود را اندکی افزایش دهد، و با این قیمت و حفظ سطح فروش خود باعث تغییر در حداکثر سازی سود بنگاهش شود. این تناقض در حداکثر سازی سود بنگاه نشان می دهد که بنگاه ها دارای تعادل استراتژی خالص نبوده و نتیجتاً به استراتژی تصادفی روی می آورند.

در بازارهای با اطلاعات پراکنده در مورد بهترین قیمت ها، زمانی که برخی خریداران مطلع شده و برخی دیگر مطلع نمی گردند، قیمت های تصادفی یک نتیجه طبیعی خواهد بود. به عبارت دیگر برقراری الگوی تصادفی برای قیمت ها و شکست قانون تک قیمتی، تنها بازتابی از تفاوت در تمایلات و توانائی جستجو در میان بخشی از مصرف کنندگان است.

موقعیت فروشندگان و سهم بازار :

در مورد بازار قراضه، موقعیت استقرار بنگاه های فروشنده و توانائی آن ها در فرآوری و تامین قراضه ی با کیفیت از یک سو، و از سوی دیگر قدرت بازار بنگاه در تامین مقدار کالا تمایزاتی دارد که می توان آن ها را مدل سازی کرد. کیفیت مربوط به شرایطی است که مصرف کنندگان در مورد اینکه چه کالائی بهتر است به توافق رسیده اند اما مورد عدم توافق میان مصرف کنندگان درباره این مساله می باشد که آیا کیفیت بالاتر، ارزش پرداخت هزینه بالاتر را دارد یا خیر؟ توانائی و قدرت بازاری فروشندگان مربوط به تامین مقدار کالای مورد تقاضای مصرف کنندگان است. از کیفیت به عنوان تمایز عمودی یاد می گردد، حال آن که توانائی تامین تحت عنوان تمایز افقی به کار می رود.
بازاری را در نظر بگیرید که فروشندگان محصولات مشابهی را به فروش می رسانند و علاوه بر آن مکان استقرار خریداران در بازار را می توانند خودشان جهت فروش کالایشان بر گزینند. وسعت بازار را در فاصله 0 و 1 روی محور در نظر بگیرید. افرادی که مایل به خرید کالای فوق هستند به نزدیک ترین فروشنده مراجعه می کنند. فرض کنیم یکی از فروشندگان در مسافت x و دیگری در مسافت y قرار داشته باشند به طوری که yداد و فروشنده دیگر مابقی افراد را بر می گزیند. توجه داشته باشید، فروشنده ای که در فاصله x است، با حرکت به سوی y می تواند فروش بیشتری داشته باشد و بالعکس. چنین منطقی هر دو فروشنده را که به دنبال حداکثر کردن سود خود هستند وادار می کند تا بهسمت مرکز حرکت کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با ما